جدول جو
جدول جو

معنی تپ موس - جستجوی لغت در جدول جو

تپ موس
باسن برآمده، باسن بزرگ، نوعی بازی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ترموس
تصویر ترموس
فلاسک، ظرفی دوجداره برای حفظ دمای مایعات داخل آن
فرهنگ فارسی عمید
(ی یِ مُ)
سباستین. تاریخ دان فرانسوی (1637-1698 میلادی) است. او در تدوین گوشه نشینان پرت رویال همکاری داشت. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(مُ دِ)
پسر من تور است که چون سرداری جوان و شجاع و مورد اعتماد بود، داریوش سوم او را در جنگ با اسکندر به فرماندهی سربازان اجیر خارجی گماشت. رجوع به تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1294، 1300 و 1307 شود
لغت نامه دهخدا
(تِ)
نام شهری در یونان قدیم که مرکز اتولیا بود و مجلس عمومی حکومتهای متفق اتولیادر این شهر منعقد میشد. (از قاموس اعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
غده ای فرد که در جلو قصبهالریه و در عقب استخوان جناغ سینه واقع است و از دو لب چپ و راست تشکیل شده است، این غده صاف و رنگش در جنین گلی ولی در کودک خاکستری است، غدۀ مذکور در سن بلوغ به نهایت نمو خود می رسد، ولی از آن به بعد کوچک میشود، و در سن کهولت از بین می رود، وجود این غده موجب مساعد کردن نمو بدن است وفقدانش نمو را متوقف می سازد، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(تَلْ لُ مَنْ نَ)
قلعه ای به شام نزدیک معرهالنعمان. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تیموس
تصویر تیموس
غده ای که در کودکان در بالای قفسه سینه و جلو نای قرار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
آدم شل و ول، تنبل
فرهنگ گویش مازندرانی
آدم چاق و کم تحرک، نوعی بیماری در کودکان که از خوردن برنج
فرهنگ گویش مازندرانی
آدم بی دست و پاوشل ووول
فرهنگ گویش مازندرانی
کنایه از تنبل
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی که سرین برجسته و برآمده دارد
فرهنگ گویش مازندرانی
بزرگ سرین
فرهنگ گویش مازندرانی
شیرین عسل
فرهنگ گویش مازندرانی
کنایه از: آدم تنبلی که از شدت تنبلی قدرت جابجایی پایین تنه
فرهنگ گویش مازندرانی
تب به موس
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی بازی محلی
فرهنگ گویش مازندرانی
مستقیم، حالتی در نوعی بازی محلی که بازیگر یک دستش را به
فرهنگ گویش مازندرانی
کون کلفت، کسی که باسن بزرگ و پهن دارد، چاق
فرهنگ گویش مازندرانی